گرگ انسان نما👹

متن پیش نمایش

بود گرگی ظاهرا انسان نما
در وجودش کینه و مکر و ریا✏
روزها از پی و پس هم، می گذشت
لاجرم آن گرگ هم، پیر و پلشت✏
هر چه سالش بیش، نفرت بیشتر
باطنش از ظاهرش هم، پیش تر✏
ظاهرا دلسوز و رحمان می نمود
دائما هم، مهربانی می سرود✏
گرگ سیرت، گرگ صورت بودش آن
کینه نفرت خشم، تار و پودشان✏
بود در قومش که گرگ بن فلان
دائما خوبی کند آن هم، کلان✏
بیرقش در دست دائم دوستی
می کند خویشان محبت، پوستی✏
در خیالش دیگران کردش به جیب
لیک خود پندارد او، خوب و نجیب✏
در خفا اسباب ویرانی بود
خوب می داند که تاوانی بود✏
گر تواند می خورد حق کسی
ور نه دیگر گرگ ها، ملحق بسی✏
مردمش را می درد با زیرکی
نیستش احساس، همچون تیرکی✏
روزها آمد و شب ها هم گذشت
تا که آن گرگ لعینم، در گذشت✏
گرگ ها باید بدانند این، گذشت
تا که می گردند سالم تن، به دشت✏
آب کز سرهای مظلومان گذشت
از همان گرگان نتان، بی سر گذشت✏
خواهم اینک شرح آن واقع کنم
تا که هم خواننده را، قانع کنم✏
بود روزی گوشه ای از این دیار
زندگی را ارزشی، بالا عیار✏
مردمان روزش به کار و شب به خواب
می سرودند همدگر را، عشق ناب✏
تا که آن گرگ لعین آمد به کار
مردمان هم شد به غصه غم، دچار✏
روز و شب آه از پی آن گرگ بود
ناله افغان، او چه می فهمد، چه سود✏
هر زمان آمد دریدن خوی او
تا ابد باشد سیاهی، روی او✏
خانه ها ویران کند با طینتش
هم خدا هم مردمان، آن لعنتش✏
روز و شب بر کار خود ثابت قدم
تازه انگاری به او مردم، خدم✏
آن قدر بر کار خود اسرار کرد
تا که مردم را تمیز، اضرار کرد✏
چاره کردندی بر او، خادم نشد
هر چه باشد گرگ بود، آدم نشد✏
کدخدا بودش کمی دلباز، گفت:
طعمه ای بر او دهیدش، باز گفت:✏
گوشه ای از روستا هم، مال او
تا بود آرام و خرم، حال او✏
گوسپندانش برایش پرورید
تا که اینگونه بر او هم، سرورید✏
تا که هر آن، قصد ما کرد آن مریض
حاضری باشد غذا، هم ملک عریض✏
تا که شاید خوی او هم رام شد
کینه، خشمش، هم دلش، آرام شد✏
چون که موعد سر رسید، هم آمد او
تا که دیدش ملکش این، پیشامد او !!!✏
تا که ملکش را جدا از مردمان !!!!
دیدش آن پر کینه آن، نامردمان✏
تا که مردم را جدا از خود بدید !!!!
این همه الطاف مردم را ندید✏
تا که دستش کوته از مردم بدید !!!
از تمام خوبی مردم رمید✏
رفت سوی مردمان، با کینه او
تا کند پشمینه آن آدینه، او✏
این نشان از کینه او داشت پس
کینه نفرت خشم، ذاتش داشت، بس✏
پس که قصدش سیر خوردن هم نبود
ناجوانمردانه بردن هم، نبود✏
خویش این بود، این طریقت زیستن
کینه اش دائم به خشمش، ریستن✏
بر زنان و بچه هاشان حمله کرد
زخم ها بر جان ایشان، جمله کرد✏
زخم ها بر دل نهاد افکار او
مردمان کرده پریشان، کار او✏
بوی خون مردمان هم حال او
جوی خون مردمان، چنگال او✏
درد او خوردن و بردن هم نبود
لذتش، آرامش مردم ربود✏
هر دم از هر سو بیامد او فرود
زخم های مردمم در دم، کبود✏
هیچ جز، جز سر زدن، او را نبود
هیچ راهی مانعش، زیرا نبود✏
مردمان هم چون بدیدند این طریق
چاره کردندی بر او آن هم، دقیق✏
چاره ها کردند و ساعت ها نبوغ
روزگار گرگ زودش، بی فروغ✏
تا ادب بر گرگ ها سرمشق باد
این قصیده بر منم چون مشق باد✏
تا بدان، این درس ها عبرت شود
تا به دور از گرگ ها، نفرت شود✏
گرگ بیچاره، به دام افتد چه زود
تا بداند از بدی، او را چه سود✏
گرگ پیر از بس درید عقلش پرید
زان بدان سان، روزگار خوش ندید✏
گرگ ملعون، عاقبت بر دام شد
آخر کارش چه بد فرجام شد✏
هر چه زخمی جان و دل ها کرده بود
یا که وحشی یا که هم، سرکرده بود✏
عاقبت افتاد در دام جفا
این چنینش داد پایان بر، بقا✏
گرگ را بستند در، آن ملک خویش
زان که دادش کدخدا، از ملک، پیش✏
آنقدر او را زدندی توبه کرد
توبه گرگان را نباشد، نوبه کرد✏
تن جدا از پوستش کردند بد
تا جلوی گرگ ها اینگونه سد✏
نیمه جان عریان او آتش زدند
تا بسوزد نفرت آن کینش، زدند✏
تا بداند پایدار است این جهان
گر نباشد گرگ پیری، بی گمان✏
تا بیاید دوستی ها جای او
تا شود عبرت کسانش، رای او✏
آتشش افزون، بریدندش یدش
رفته رفته کوته ش کردند، قدش✏
دست و پاهایش بریدندی، فغان
مردم آزاریش این شد، ارمغان✏
عاجز از هر جنب و جوشی بودش او
عاقب، از کینه برد آن سودش او✏
چون طمع در مال مردم او بکرد
عاقلان دانند، مردم را چه کرد✏
عاقبت سر از تنش برداشتند
کاش گرگان هم کمی، سر داشتند✏
آنکه معنای محبت گم کند
بی دریغ از عمر خود، خود کم کند✏
آن که گفتم آب از سرها گذشت
این همان آب است کز، سر ما گذشت✏
گرگ بیچاره خیالش خام بود
این قصیده کلهم، ایهام بود✏
گر که خواهی دانی اش، همراه شو
یا زبانم لال، گرگ گمراه شو✏
کل شعرم توأمان، ابهام بود
گفتنش بر گرگ ها، الزام بود✏
هر که گرگی دارد او، در بند اوست
گرگ ها را کشت باید، فند اوست✏
هر کس از این قاعده سر پیچد او
اندر احوالات شاعر پیچد او✏
هر که خوبی کرد، قطعا برده است
ور نه چون گرگش، به ذلت مرده است✏
یا رب این گرگان بمیران تا ابد
این محمد، مسئلت دارد چه بد✏
🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺
توضیحات تکمیلی

سه نوع گرگ داریم : 🐺🐺🐺 1- گرگی که توو جنگله 2- گرگی که توو جامعه ست ( آدمایی که مانع پیشرفت شمان ، آدمای بخیل، آدمای حسود، آدمای منافق، آدمای آب زیره کاه، آدمای به ظاهر دوست و در باطن دشمن، آدمای بی وجدان، یا همان گرگ های انسان نما که اسم شعره، آدمای پست فطرت، آدمای و و و و و ..... البته دور از جون هیچ کدومشونم آدم نیستنا😅😁😀فرضا عرض کردم😅😅چون همون گرگای جامعه ن😁😂😅 و 3 - گرگ درون ....... و دیگه به میل شماست که چجوری تفسیر کنین هر کس براساس ذهنیات خودش تصویر سازی خواهد کرد. امیدوارم هیچ یک از انسانهای پاک طینت گرگی توو زندگیشون نباشه .( درد بزرگیه ) دوستون دارم❤❤❤❤❤❤❤❤❤

شناسنامه اثر

مشخصات شناسنامه، توسط صاحب اثر نوشته شده و سایت خزان مسئولیتی در قبال درستی اطلاعات ندارد.
هنرآفرین
تعداد بیت 72
قیمت توافقی
امتیاز کاربران 3 از 10 رای
تاریخ ایجاد 21 مهر 1402
تاریخ ویرایش 01 آذر 1402
وضعیت واگذاری موجود
ملودی
مجوز
امکان خرید آنلاین

دیدگاه

مهاجر مهاجر 03 آبان 1402 پاسخ
دیدگاه: 👏👏👏👏🥰
حسن حسن 06 آذر 1402
پاسخ: درود بر شما بانوی هنرمند💚🙏
وحید وحید 21 مهر 1402 پاسخ
دیدگاه: شاهنامه را یه تنه بغل کردیا شیطون..- مزاح بود همه کاراتونا دوست دارم طبع شعری داشتن یعنی همین- کلامتان گیرا و واژه هاتون مانا
حسن حسن 21 مهر 1402
پاسخ: 😂😅😀😁😂😅😀😁😂😅😀😁😂😅😀😁😂 سپاس از شما🙏لطف دارین💖