شعر یا ترانه ی من قابل خوندنه؟ شعر کلاسیک هم خونده میشه یا فقط ترانه مناسبه اجراست؟ شعر نو چطور؟ تو این مقاله به پرسش هایی از این دست می پردازم و میگم مارکت فعلی موسیقی از چه سبک و قالب شعری بیشتر استقبال می کنه و برای هر فرم هم مثالی از کارهای برجسته ای که اجرا شده می زنم تا با حال و هوای هر سبک و قالب شعری بیشتر آشنا بشید.
عنوان این مقاله شاید حتی برای افراد حرفه ای و باتجربه در دنیای هنر هم چالش ایجا کنه! از سال 1392 که سایت خزان شروع به کار کرد تا امروز این سوال یکی از پرتکرارترین پرسش های بچه ها بوده: چی بنویسم که مناسب مارکت موسیقی باشه؟ خب باید بگم پاسخ به این پرسش اونقدرا هم ساده نیست. چرا میگم ساده نیست؟ چون مارکت موسیقی یه فضای ایستا و مشخص نیست، امروز یه سبک و حال و هوایی پرطرفداره، ممکنه سال دیگه گوش مردم یه چیز دیگه رو بپسنده. متاسفانه یا خوشبختانه زمان زیادیه که تهیه کننده ها با قدرت و نفوذ مالی بالا، سلیقه ی گوش جامعه رو تعیین می کنن و مردم بدون اینکه متوجه باشن تحت نفود یه جریان هدفمند هستن. حالا چرا متاسفانه چرا خوشبختانه؟

گفتم متاسفانه😞، چون اگه اون تهیه کننده ی محترم به ارزش های هنری اعتقاد و اشرافی نداشته باشه بدون شک نمیشه انتظار خروجی خوبی داشته باشیم و به طور معمول چنین افرادی فقط سود و بحث مالی براشون مهمه اما برعکس این قضیه، اگه تهیه کننده از بدنه ی هنر باشه و نسبت به هنر دغدغه مند، روی کیفیت کار وسواس به خرج میده و به طبع خوراک مناسب برای گوش و روح و روان ما تولید میکنه. نوش جونش اون پولی که در میاره.😇


خب فهمیدیم دنیای موسیقی ثابت نیست و اگه ما میخوایم به چشم اقتصادی به قضیه نگاه کنیم باید از حال و روز موسیقی روز باخبر و نسبت بهش آگاه باشیم. میخوام برم سر اصل مطلب ولی قبلش یه نصیحت پدربزرگ:
شما اگه اصول رو بدونی، به دستور زبان پارسی اشراف داشته باشی و از مفاهیم و اصول شعر اطلاع کافی داشته باشی این صنعت هر تغییری که بکنه شما براحتی میتونی باهاش منطبق بشی. به شخصه معتقدم یه نفر که شاعر خوبیه و در مورد شعر و ادبیات علم کافی  داره می تونه ترانه سرای خوبی هم باشه. البته مثال نقض این حرف بنده به فراوانی پیدا میشه در نتیجه شما می تونید با نظر من مخالفت کنید ولی من میگم اگه شاعر توانایی، ترانه سرای خوبی نیست قطعن یا نخواسته و علاقه نداشته یا تلاش لازم رو برای انطباق با ترانه به خرج نداده.
در نهایت هیچ چیز قطعی نیست و همه چیز نسبیه و هر کسی میتونه نظر خودش رو داشته باشه و قرار هم نیست همه هم نظر باشیم، شما هم اگه دوست داشتید از تجربیات خودتون بگید و نظرتون رو با دیگران به اشتراک بذارید. و اما اصل مطلب: خب شاید بعضیا که تا اینجای مطلب رو خوندن بگن ای بابا بگو چی بنویسیم که بفروشه این حرفا رو ول کن😕

ترانه:

ناگفته پیداست که در حال حاضر بیشترین گردش مالی در حوزه موسیقی پاپ وجود داره. اگه بصورت سرانگشتی یه حساب کتاب بکنیم می بینیم تا یه تِرَک بخواد تولید بشه و مجوز ارشاد بگیره، بدون در نظر گرفتن هزینه پخش موزیک در اقتصادی ترین حالت حدود 4-5 میلیون هزینه در بر داره، بگذریم از مواردی که کار بخواد با افراد سرشناس و ساز زنده و این داستان ها پیش بره که حداقل ها سر از 30-40 میلیون برای یک قطعه در میاره.🤑

حالا که متوجه شدیم هزینه ساخت موسیقی پاپ بصورت حدودی تو چه رنجیه اگه دنبال درآمدیم باید به ترانه توجه بیشتری بکنیم چرا که موسیقی پاپ بیشتر روی ترانه مانور میده و هزینه ترانه توی هزینه های یک ترک یا آلبوم بخش کوچیکی محسوب میشه.

ترانه های امروز دارن اونقدر ساده و تهی از زیبایی شناختی شعری میشن که گاهی حتی کلام روزمره هم با بعضی از ترانه ها رقابت میکنه! پس سرودن ترانه در بعضی موارد اونقدرا پیچیدگی نداره ولی اگه به غیر از بحث مالی کیفیت هم برامون ارزشمنده کار اونقدرا هم راحت نیست. در این باره زیاد میشه صحبت کرد و نوشت ولی نمیخوایم از موضوع دور بشیم. میشه گفت جایگاه اول محبوبیت میرسه به ترانه هایی که در عین سادگی با نگاهی شاعرانه سروده شدن و ارکان شعر و آرایه های ادبی بصورت زیرکانه ای در اون رعایت شده. یه عاملی که باعث میشه یه موزیسین وقتی شعری رو میخونه جذبش بشه داشتن وزن درست و عدم لنگ زدن و سکته هست، وجود لنگ و سکته کار رو برای تلفیق شعر و موسیقی دشوار میکنه. اگه حتی کمی موسیقی بدونید و با ریتم های مختلف مثل 4/4 ، 2/4 ، 6/8 و غیره آشنایی داشته باشید، این موضوع میتونه تا حدی به وزن شعر شما کمک کنه.


یک نمونه عالی از یک ترانه موفق نابرده رنج هست که آقای روزبه بمانی ترانه این اثر رو سروده و آقای احسان خواجه امیری اون رو خونده، توصیه میکنم موزیک رو پخش کنید و همزمان متن ترانه ی نوشته شده رو بخونید و خودتون قضاوت کنید:


برام هیچ حسی شبیه تو نیست
کنار تو درگیر آرامشم
همین از تمام جهان کافیه
همین که کنارت نفس میکشم


برام هیچ حسی شبیه تو نیست
تو پایان هر جستجوی منی
تماشای تو عین آرامشه
تو زیباترین آرزوی منی


منو از این عذاب رها نمیکنی
کنارمی به من نگاه نمیکنی
تمام قلب تو به من نمیرسه
همین که فکرمی برای من بسه


از این عادت باتو بودن هنوز
ببین لحظه لحظم کنارت خوشه
همین عادت با تو بودن یه روز
اگه بی تو باشم منو میکشه


یه وقتایی انقدر حالم بده
که می پرسم از هر کسی حالتو
یه روزایی حس میکنم پشت من
همه شهر می گرده دنبال تو

شعر کلاسیک:

می پرسید یعنی شعر کلاسیک مخاطبی برای فروش نداره؟ به طور قطع مخاطب خودش رو داره ولی توی موزیک پاپ شعر با فرم کلاسیک کمتر استفاده میشه. معمولن خواننده های سطح بالا و باکیفیت همیشه شعر جایگاه ویژه ای در آثارشون داشته و داره به عنوان مثال در آلبوم جدید داریوش اقبالی با نام گرگ که همین 2-3 روز پیش منتشر شد همچنان شعر بشدت خودنمایی میکنه و این خواننده نشون داد که جهت مارکت خیلی روی ایشون تاثیری نداشته و کار ایشون طی این سال ها با همون کیفیت سابق پابرجاست.
پس به هیچ وجه نمیشه گفت شعر در مارکت پاپ جایی نداره و جدای از موسیقی پاپ، بخش عمده ای از موسیقی تلفیقی پاپ-ایرانی رو هم شعر میسازه. حتی در سبک راک و زیرمجموعه هاش از اشعار کهن و کلاسیک استفاده زیادی میشه. در کل اگه روی بحث تقاضای فروش متمرکز بشیم جایگاه شعر کلاسیک پایین تر از ترانه قرار می گیره و میشه گفت جایگاه دوم رو در دست داره.
شعر گرگ از فریدون مشیری یک نمونه درخشان از شعر کلاسیک هست که در فضای موسیقی پاپ هم اجرا شده. در ادامه می تونید دکلمه شعر گرگ از زنده یاد فریدون مشیری رو از آپارات ببینید:


گفت دانایی که گرگی خیره سر
هست پنهان در نهاد هر بشر

لاجرم جاری است پیکاری سترگ
روز و شب، مابین این انسان و گرگ

زور بازو چاره ی این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست

ای بسا انسان رنجور پریش
سخت پیچیده گلوی گرگ خویش

وی بسا زور آفرین مرد دلیر
هست در چنگال گرگ خود اسیر

هر که گرگش را در اندازد به خاک
رفته رفته می شود انسان پاک

و آنکه از گرگش خورد هردم شکست
گرچه انسان می نماید گرگ هست

و آن که با گرگش مدارا می کند
خلق و خوی گرگ پیدا می کند

در جوانی جان گرگت را بگیر!
وای اگر این گرگ گردد با تو پیر

روز پیری، گر که باشی هم چو شیر
ناتوانی در مصاف گرگ پیر

مردمان گر یکدگر را می درند
گرگ هاشان رهنما و رهبرند

اینکه انسان هست این سان دردمند
گرگ ها فرمانروایی می کنند

و آن ستمکاران که با هم محرم اند
گرگ هاشان آشنایان هم اند

گرگ ها همراه و انسان ها غریب
با که باید گفت این حال عجیب؟

شعر نو:

در پاسخ به این سوال که شعر نو یا نیمایی و انواع شعر سپید و موج نو چه سهمی از فروش در مارکت دارند؟ باید گفت اقبال به این قالب ها در حد کمتری نسبت به سایر قالب های شعری هست. البته مثال های فراوانی از اجرای شعر نو در موسیقی پاپ ، راک، ایرانی-ملی و ... وجود داره ولی در مقایسه با سایر قالب ها مخاطب کمتری داره چرا که اجرای مطلوب و با کیفیت شعر نو کار هر آهنگسازی و خواننده ای نیست. در بین قالب های یاد شده شعر نو نسبت به شعر سپید و موج نو شانس بیشتری برای فروش داره چون وزن عروضی در اون رعایت میشه و وزن اون برای ساخت موسیقی کمک خوبی میکنه. اگه شعر نو میگید و قصد فروش اون رو دارید توصیه میشه حتمن برای کارتون توضیحات مناسبی بنویسید تا مخاطب بهتر بتونه با شعر شما ارتباط برقرا کنه.
موزیک "پر کن پیاله را" با شعری از فریدون مشیری و صدای استاد محمدرضا شجریان نقطه درخشانی در اجرای شعر نو محسوب میشه که در ادامه می تونید کمی با این موزیک آرامش بگیرید و همراهش متن نوشته شده رو هم دنبال کنید:


پرکن پياله را
كين آب آتشين
ديريست ره به حال خرابم نمی برد
اين جامها كه در پی هم می شود تهی
دريای آتش است كه ريزم به كام خويش
گرداب می ربايد و آبم نمی برد
من با سمند سركش و جادويی شراب
تا بيكران عالم پندار رفته ام
تا دشت پر ستاره ی انديشه های ژرف
تا مرز ناشناخته ی مرگ و زندگی
تا كوچه باغ خاطره های گريز پا
تا شهر يادها
ديگر شرابم جز تا كنار بستر خوابم نمی برد
پر كن پياله را
هان ای عقاب عشق
از اوج قله های مه آلوده دور دست
پرواز كن به دشت غم انگيز عمر من
آنجا ببر مرا
كه شرابم نمي برد
آن بي ستاره ام كه عقابم نمی برد
در راه زندگی
با اين همه تلاش و تمنا و تشنگی
با اين كه ناله ميكشم از دل
كه آب! آب!
ديگر فريب هم به سرابم نمی برد
پر كن پياله را ...!

متن رپ:

در سالهای اخیر سبک رپ طرفدارن بسیار زیادی بین مردم بخصوص نوجوان ها پیدا کرده. با توجه به متن فوق ساده اغلب متن های رپ و پرداختن به موضوعات روز جامعه بنظر میرسه این سبک برای خیلی از نوجوان ها و حتی جوان ها جذابیت خاصی داره. چرا میگم متن رپ و نمی گم شعر یا ترانه ی رپ؟ چون بیشتر مواقع به زحمت میشه اسم این متن رو ترانه گذاشت و البته که خود رپرها به طور معمول از واژه "تکست رپ" استفاده میکنن. به طور معمول گفتن این متن نیاز به دانش فنی و ادبی خاصی نداره و بیشتر آگاهی از اوضاع اجتماعی و وقایع روز مهمه.

با اینکه سبک رپ مخاطب زیادی داره ولی بازار فروش خیلی قدرتمندی برای شعر و ترانه نداره، یکی از دلایل فروش پایین متن رپ اینه که اغلب رپرها خودشون متن هاشون رو می نویسن. همچنین به عنوان یه عامل دیگه، پذیرفته نشدن این سبک توسط نهادهای ناظر به کاهش خرید و فروش شعر و ترانه در این فضا منجر شده.
از محبوب ترین رپرهای پارسی زبان که تا حدود زیادی تونسته نظر دوستداران سایر سبک ها رو هم به خودش جلب کنه یاس هست که بطور معمول ترانه های ایشون نسبت به سایر رقبا قوی تره و البته ایشون سعی میکنه حداقل هایی رو هم در مورد وزن و شبه قافیه رعایت کنه و یه حسن دیگه ی کارهای ایشون اینه که میشه جلوی خانواده هم گوش کرد😉
موزیک از چی بگم یاس یکی از کارهای رپ هست که با استقبال زیادی روبرو شد:

میگی بازم کنار هم دیگه واژه بچین
راجب چی باشه بشین
چشاتو باز کن، یه لحظه مال من باش
یه لحظه بیا توی حس و حال من باش

پس میکروفونو به دست من تو بده بگم
از این زمونه و از دلی که تکه تکست
هر آهنگ منم مساوی ذکر یک درد
جز اینم ندارم یه فکر بهتر
از جومونگی بگم که شده سنبل رشادت
ایران براش شده مثل صندوق تجارت
پس هنرمند وطن الان کجاست نیست
اون تو زیرزمین میخونه چون که مجاز نیست

از چی بگم برات
انتظار داری چه چیزی از جیب من درآد
به جز کاغذ سفید پاره خب آره رفیق
حرف توشه ،ولی با خودکار سفید
تو هم مثل منی تو هم کم درد نداری
درد اصلیت اینه که تو همدرد نداری
من کسی نیستم با این زخما دردم بگیرِ
ولی این اشکارو کی میخواد گردن بگیره
از چی بگم خدا از این بنده های خسته
از این همه درد تموم دنده هام شکسته
خنده هامو نبین این خنده هام یه چسبه رو لبم
این منم با یه ردپای خسته

از چی بگم بگو از یه روح زخمی
که باید یک تنه بره تو قلب کوه سختی
از روزایی که خط خوردن توی تقویم
خبر میدن از یه اشتباه رو به تخریب
از چی بگم ،از بچه های پایین شهر
که غذا واسه خوردن دارن ماهی یه شب
اون تنها دلیل خوابش به عشق فرداست
تنها پاتوق عشق و حالش بهشت زهراست
یا که بگم از اون رفقای کاخ نشین
که هستن تو واردات کالای ساخت چین
تو به من اینو بگو من از چی بگم خب
ما گفتیم و تموم دردا ریشه کن شد

از چی بگم شاید قصه دوست داری
مثل قصه ی اون همکلاسیان روستایی
اگه قصه تلخه گناهه واقعیت
داستانِ نرگس و گلای باغ میهن
که نشستم با صد چرا و افسوس کاشکی
یه بخاری جای چراغ نفت سوز داشتی
چراغ افتاد توی کلاس و گر گرفت
آتشی که پوست بچه هارو مثل گرگ گرفت
یه طفل معصوم با داد و فریاد گفت
زود بدویین سمت در ولی درم قفل بود

چشام خشک شد یکم بهم اشک بده ایزد
این بچه ها با کدوم دست مشق بنویسن
کودکی مرد در راه کلاسی که
سوخت و منتظر یه جراح پلاستیکه
یاس نمیخواد ته قصه رو هرگز ببنده
چون باز دلش میخواد که نرگس بخنده

از چی بگم صبح نشده غروب زد
تو قلب بچه های مدرسه ی درود زن
غصه نخور صدامو بشنو از زیر خونت
من صداتو به گوش همه میرسونم
از چی بگم از دلی که فقط اسمش دله
یه عمری که نصفش اشکه نصفش گله
یا از روح توی زندون که جسمش وله
آدم مجبوره که با شرایط وفقش بده

از چی بگم بگو از یه روح زخمی
که باید یک تنه بره تو قلب کوه سختی
ولی قسم به خدا قسم به روح تختی
که من بدون ترس میرم به سوی تقدیر
خیلی خشنه زندگی ولی حوصله کردم
تو فشنِ زندگی من یه مدل دردم
ولی دفتر گذشته هامو ذره ذره کردم
و اومدم جلو که پی دردسر بگردم
از چی بگم ،از چی بگم 

پ ن: دوستان متن مقاله ها برای درک و خوانش راحت تر به زبان محاوره نوشته میشه و به دلیل عدم علاقه نویسنده به استفاده از تنوین به صورت آگاهانه از "ن" بجای تنوین عربی استفاده میشه.
پ ن: شما هم می تونید با گذاشتن کامنت، دیدگاه و تجریبیات خودتون رو بگید و برامون بنویسید دوست دارید مقاله های بعدی درباره چه مواردی باشه مفیدتره.